انگشت های جوهری

ساخت وبلاگ

امکانات وب

گوش‌های حلزونی‌مرد را دوست داشت، ریش‌های ریواسی‌اش ، موهای نقره‌ای‌اش را، و سینه‌ی سرخ مرد را که همیشه از پشت یقه‌ی بازپیرهنش دیده می‌شد. از حلواهایی که برایش از تبریز آورده بود دهان می‌گذاشت و شیرین می‌خندید.زن شیرین می‌خندید و شیرین بهش می‌گفت سينه سرخ.حالا سينه سرخ باز ١٠٠٠ كيلومتر را بال زده‌بود از سمت دماوند به سمت شرق.هروقت که سینه‌سرخ این کار را می‌کرد، زندگی بهش حجت روشنی برای راه‌رفتن می‌داد. شبیه اینکه خدا بیاید زمین و دست بدهد و بگویدخب شروع کنیم. همه‌ی برنامه‌ها راه می‌افتاد، برگ‌ها در جوی‌ها با سرعت می‌رفتند، جوانه‌های گندم لای دستمال رشد می‌کردند، ماشین‌ها به عجله سابق‌شان می‌گازیدند، درهایبرقی مجتمع‌های تجاری باز می‌شد و یک پسربچه، بدوبدو حلقه لاستیکی را در محله‌ای قدیمی کف خیابان می‌غلتاند و می‌غلتاند. انگشت های جوهری...ادامه مطلب
ما را در سایت انگشت های جوهری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : arghavanekabood بازدید : 12 تاريخ : سه شنبه 23 آبان 1402 ساعت: 17:46

چطور سلسله‌ای از کدری را با خود حمل می‌کنید اما هم‌زمان به چشم‌های آنی که بااو غذا می‌خورید هم نگاه می‌کنید و یا احتمالا حرف می‌زنید یا احتمالا می‌خندید؟

چطور از آن چیدمان معذب نمی‌شوید و آن نوع رویکرد را می‌پسندید؟

آن چیدمان دنباله‌دار «دروغ» که وزنش از هزارکیلو آهن‌، سنگینتر است را چطور با خود حمل می‌کنید؟

مهندسی در ماده، کم‌تر زرنگی می‌خواهد در مهندسی روح.

زرنگ‌ها، کدرند.

انگشت های جوهری...
ما را در سایت انگشت های جوهری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : arghavanekabood بازدید : 11 تاريخ : سه شنبه 23 آبان 1402 ساعت: 17:46

مرد ميگويد من در برابر محبت تو رشوه اى نميخواهم، ضعيف است عشقى كه دنبال پاداشى باشد.

جز اين نميخواهم كه به سرزنش كنندگانم بگويم راى من در عشق تو ثواب بود.

مرد اينها را عربی می‌گوید.

زن روی تراس شیر می‌خورد و به فردا فکر می‌کند که مرد قرار است از راه برسد.

به مسافری فکر می‌کند که مکرر از راه می‌رسد.

آیا طی کردن یک راه دور، سخت و مکرر حجت است؟

انگشت های جوهری...
ما را در سایت انگشت های جوهری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : arghavanekabood بازدید : 12 تاريخ : سه شنبه 23 آبان 1402 ساعت: 17:46